خاطرات و نوشته های بو دار عمو خاردار

دست نوشته های یک عمو خاردار...

خاطرات و نوشته های بو دار عمو خاردار

دست نوشته های یک عمو خاردار...

تولد نامه 2

قسمت دوم تولد نامه:


امروز مامانم هی منو می چرخوند و کج و راستم می کرد که:" بگو مامان". لجم گرفت اما چون بابا گفته بود حرفی نزدم اما ول کن نبود. اومدم بگم:" بابا دست از سرم بر دار" اما همین که کلمه اول رو گفتم عین برق گرفته ها پرید پیش مامانم و گفت:" میگه بابا. میگه بابا".
تا اومدم لیوان آب رو چپه کنم رو فرش مامان گذاشتش رو میز. منم پا شدم که لیوان رو بیارم. اما همین که وایسادم عموم چنان دادی زد که از ترس افتادم رو زمین . خدا رحم کرد لاستیکی داشتم . عموم داد میزد:" وایسادش. وایساد." مامانم حتی از اون دفعه که سینه خیز رفتم تا عروسکم رو بیارم هم بیشتر ذوق کرد
دوباره همه جمع شده بودند خونه ما و تولد مبارک می خوندن. اما من زیاد خوشحال نبودم آخه سرم خیلی درد میکرد. برای همین خودم رو زدم به خواب تازه لثه هام هم میخواریدند. مامانم میگفت چون دارم دندون در میارم این طوری میشم ولی من باور نکردم. خودم صد دفعه دیدم مامان بزرگ دندوناش رو در می آره اصلا هم دردش نیومده!
امروز مامان حسابی از دستم شاکی بود. البته زیاد هم تقصیر نبود. رفته بودیم سینما. روی تابلو عکس دو تا فیلم بود. یکی اش عکس یک فیلم اجتماعی بود. هر چی تو بغل مامان خودم رو آویزون کردم طرف اون فیلم انگار نه انگار حتی از من نظر هم نخواست. تازه برای اینکه با من لج کنه رفت طرف یک فیلم که یکی از همین فیلم فارسی های جوون پسند بود. منم خیلی حرصم گرفت تا چراغ سینما رو خاموش کردن آنقدر " عر " زدم که همه مجبور شدیم بیایم بیرون!
خیلی وقت بود که خاطره ننوشته بودم در واقع تحت کنترل هستم. یک ماه پیش که داشتم خاطراتم رو پاک نویس میکردم دیدم بابام به مامانم داره میگه:" ببین چه قشنگ خودکار رو گرفته دستش." سریع شستم خبر دار شد که من رو میگه.برای همین مجبور شدم همه کاغذ رو خط خطی کنم تا کسی نتونه اونها رو بخونه . از اون موقه هر چی میکشم مامانم ورش میداره . برای همین همه کاغذ هام رو قایم میکنم.نمی دونی با چه ترس و لرزی الان دارم اینها رو مینویسم.
می بینی که ... این آخرین برگ دفترم بود. با هر زبونی که میشه باید به مامانم بگم برام یک دفتر تازه بخره ... فقط خدا کنه جلد دفترش بچه گانه نباشه منظورم از اون هاست که روش عکس خرس و باربی و ماهی و ... داره. آخه دفتر آدم نشانه شخصیت آدمه . درست مثل کفش آدم یا لباس آدم یا یقه اوتودار لباس آدم یا تحویل بلیت به راننده اتوبوس




فردا یادتون نررررررررررررررررره
دست خالی نیاینااااا
نظرات 3 + ارسال نظر
سحر یکشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:09 ب.ظ http://Saharam.blogsky.com

وای ی ی ی ی ی ی واقعاً کار خودتون بود!؟
عالی بود!!!!! آفرین به این همه خلاقیت!

محمد یکشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:23 ب.ظ http://javani1385.blogsky.com

بسیار عالی !!!!!!!!!!!!!

عرفان یکشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:11 ب.ظ http://www.mixet.blogfa.com

سلام :
ببخشید شما توی وبلاگ www.gelareh.blogfa.com
نظر گذاشتید؟
آخه یکم برام یک چیزی عجیب بود !
اگر میشه جوابم رو توی بلاگ خودم برام بذارید....
بدرود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد