خاطرات و نوشته های بو دار عمو خاردار

دست نوشته های یک عمو خاردار...

خاطرات و نوشته های بو دار عمو خاردار

دست نوشته های یک عمو خاردار...

پیش سفر نامه

سلام..خیلی وقته آپ نشدم نه ؟...اینجا هم که تا آپ نشی هیشکی بهت محل نمی ذاره...بگذریم ... خوب هستید که؟... منم بد نیستم سلام می رسونم...فقط یه ذره خستم ...راستش این یکی دو روزی که نبودم جای همتون خالی با علیرضا رفته بودیم شمال...رامسر...عجب مسافرتی بودها...پدرمون در اومد ...نه خیر چی چی و پدرمون در اومد خیلی هم خوش گذشت ...من گفتم پدرمون در اومد ؟ نه پس حتما من گفتم ؟...اه ول کن بینیم بابا اومدی الکی گیر میدی ...اره مگیفتم خیلی هم خوش گذشت می خواستم این پست رو سفرنامه شمال بنویسم ولی خوب الان خسته اولین فرصت می آم و می نویسم

فعلا

 

نظرات 2 + ارسال نظر
نگین سه‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:26 ق.ظ http://ariai.blogsky.com

سلام عمو خاردار ....
احوالات ؟
اولم یا نه ؟
من که اولین بار بود میومدم وبلاگت ... واسه همین خبر نداشتم تو شمال بودی که بخوام بیام احوال بپرسم
پس این خطا به من ربطی نداشت :دی

وایییی ... سفر با همه سختیش وقتی تموم میشه
میفهمی بهت خوش گذشته

در کل خسته نباشی !!

پگاه اریان (وبلاگ سارا صولتی) سه‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:24 ق.ظ http://tarmita.blogfa.com

وبلاگتون زیباست و مطالبش خواندنی...
در ضمن خوشحال میشیم قدم رنجه کنید و آغاز رمان هجده هزار صفحه ای سی جی ام: ویگو مورتنسن نوشته سارا صولتی را مطالعه کنید. این براستی باعث افتخار ماست که "شما" هم آن را بخوانید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد